✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
اولین موزیکال تاریخ که یک اثر ادبی را به صورت کامل موزیکال نموده
بیشترین تعداد سبکهای استفاده شده در یک اثر موزیکال
بیشترین تعداد ترکهای موسیقی تولید شده برای یک اثر موزیکال
اولین و تنها اثر موزیکال به ۸ زبان دنیا
اینا تنها گوشههایی از رکوردهایی است که شاهنامه موزیکال تا به امروز ثبت نموده
https://www.youtube.com/@ShahnamehMusical
https://www.youtube.com/@coorooc
─◈✥.شاهنامه_موزیکال.✥━─
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥ https://www.youtube.com/@ShahnamehMusical #شاهنامه لیاقتش هم غیر از این نمیتونست باشه
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
( #رکوردداراولین موزیکال دنیا به صورت کامل یک اثر ادبی )
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
(#رکورددار بیشترین سبک استفاده شده در یک اثر موزیکال )
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
(#رکورددار بیشترین ترک موسیقی ساخته شده برای یک اثر ادبی به صورت کامل )
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
(رکورددار بیشترین تعداد ویدیو موزیک ساخته شده برای یک اثر ادبی به صورت کامل )
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
(#رکورددار بیشترین تعداد موزیکال یک اثر ادبی به زبانهای ژاپنی چینی فرانسه انگلیسی روسی ترکی عربی اسپانیش عبری )
✥══─✥.رکورددار.✥━──✥
(#رکورددار ۶۰ هزار بیت تعداد اشعار برای یک اثر ادبی )»بنیان گذار نمایش آهنگین ادبیات ایران «»و
»بنیانگذار نمایش آهنگین شاهنامه «»و
»بنیانگذار »» شاهنامه موزیکال» .فیلم موزیکال شاهنامه «».و سریال ۶۱ فصلی شاهنامه«« )«««»»(کاوه کاشفی ««)»»kaveh kashefi««
بنیانگذار ایرانی این سبک از موزیک فیلم موزیکال سریال کامل در ۶۱ فصل با کمال امانت داری در اشعار که با زیر نویس معانی اشعار به زبان ساده و به ۷ زبان روسی ژاپنی چینی آلمانی فرانسه انگلیسی عربی ترکی نیز به صورت گلچین از فصلها نیز تهیه و تولید گشته به نام خالق و اولین فرد در تاریخ کاوه کاشفی و با همکاری در ادامه مسیر coOROoc MEDIA group و اساتید برتر شاهنامه پژوهان اساتید تاریخ باستان پژوهشگران عهد عتیق اساتید سازها .موسیقی زبان و تکنولوژی هوش مصنوعی به صورت کامل تهیه تولید و منتشر شده است
و اولین فیلم با اقتباس از شاهنامه را موریس کیمیاگرف به زبان روسی تولید شده است ─◈✥.شاهنامه_موزیکال.✥━─هموطن عزیز شما میتوانید هر کدام از این ترکها که
دوست دارید به ویدیو موزیک تبدیل کنید تا در ای پروژه ملی میهنی تبدیل آثار ادبی ایران به نمایش آهنگی ادبیات سهمی داشته باشید
«خالق و بنیانگذار سبک نمایش آهنگین ادبیات در ایران و جهان اولین بار توسط«کاوه کاشفی بنیانگذار ایرانی این سبک تبدیل ا
👑نمایش آهنگین شاهنامه 👑
👑شاهنامه موزیکال 👑.
یکی پیر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن
زبان پر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتی
تن و پیکر پهلوان داشتی
به سام نریمان کشیدی نژاد
بسی داشتی رزم رستم به یاد۰۰:۲۳
بگویم کنون آنچ ازو یافتم
سخن را یک اندر دگر بافتم
اگر مانم اندر سپنجی سرای
روان و خرد باشدم رهنمای۲:۴۶
سرآرم من این نامهٔ باستان
به گیتی بمانم یکی داستان
۰۰:۲۶
به نام جهاندار محمود شاه
ابوالقاسم آن فر دیهیم و گاه
خداوند ایران و نیران و هند
ز فرش جهان شد چو رومی پرند
به بخشش همی گنج بپراگند
به دانایی از گنج نام آگند
بزرگست و چون سالیان بگذرد
ازو گوید آنکس که دارد خرد
ز رزم و ز بزم و ز بخش و شکار
ز دادش جهان شد چو خرم بهار
خنک آنک بیند کلاه ورا
همان بارگاه و سپاه ورا
دو گوش و دو پای من آهو گرفت
همه رزم و بزمست و رای و سخن
گذشته بسی روزگار کهن
همان دانش و دین و پرهیز و رای
همان رهنمونی به دیگر سرای
مرو
یکی پیر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن
زبان پر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتی
تن و پیکر پهلوان داشتی
به سام نریمان کشیدی نژاد
بسی داشتی رزم رستم به یاد
بگویم کنون آنچ ازو یافتم
سخن را یک اندر دگر بافتم
اگر مانم اندر سپنجی سرای
روان و خرد باشدم رهنمای
سرآرم من این نامهٔ باستان
به گیتی بمانم یکی داستان
به نام جهاندار محمود شاه
ابوالقاسم آن فر دیهیم و گاه
خداوند ایران و نیران و هند
ز فرش جهان شد چو رومی پرند
به بخشش همی گنج بپراگند
به دانایی از گنج نام آگند
بزرگست و چون سالیان بگذرد
ازو گوید آنکس که دارد خرد
ز رزم و ز بزم و ز بخش و شکار
ز دادش جهان شد چو خرم بهار
خنک آنک بیند کلاه ورا
همان بارگاه و سپاه ورا
دو گوش و دو پای من آهو گرفت
تهی دستی و سال نیرو گرفت
ببستم برین گونه بدخواه بخت
بنالم ز بخت بد و سال سخت
شب و روز خوانم همی آفرین
بران دادگر شهریار زمین
همه شهر با من بدین یاورند
جز آنکس که بددین و بدگوهرند
که تا او به تخت کیی برنشست
در کین و دست بدی را ببست
بپیچاند آن را که بیشی کند
وگر چند بیشی ز پیشی کند
ببخشاید آن را که دارد خرد
ز اندازهٔ روز برنگذرد
ازو یادگاری کنم در جهان
که تا هست مردم نگردد نهان
بدین نامهٔ شهریاران پیش
بزرگان و جنگی سواران پیش
همه رزم و بزمست و رای و سخن
گذشته بسی روزگار کهن
همان دانش و دین و پرهیز و رای
همان رهنمونی به دیگر سرای
ز چیزی کزیشان پسند آیدش
همین روز را سودمند آیدش
به مرو
چو لهراسپ بنشست بر تخت داد
به شاهنشهی تاج بر سر نهاد
جهان آفرین را ستایش گرفت
نیایش ورا در فزایش گرفت
چنین گفت کز داور داد و پاک
پر امید باشید و با ترس و باک
نگارندهٔ چرخ گردنده اوست
فرایندهٔ فره بنده اوست
چو دریا و کوه و زمین آفرید
بلند آسمان از برش برکشید
یکی تیز گردان و دیگر بجای
به جنبش ندادش نگارنده پای
چو موی از بر گوی و ما در میان
به رنج تن و آز و سود و زیان
تو شادان دل و مرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز
ز آز و فزونی به یکسو شویم
به نادانی خویش خستو شویم
ازین تاج شاهی و تخت بلند
نجوییم جز داد و آرام و پند
مگر بهرهمان زین سرای سپنج
نیاید همی کین و نفرین و رنج
من از پند کیخسرو افزون کنم
ز دل کینه و آز بیرون کنم
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین مگیرید یاد
مهان جهان آفرین خواندند
ورا شهریار زمین خواندند
گرانمایه لهراسپ آرام یافت
خرد مایه و کام پدرام یافت
از آن پس فرستاد کسها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
ز هر مرز هرکس که دانا بدند
به
یکی پیر بد نامش آزاد سرو
که با احمد سهل بودی به مرو
دلی پر ز دانش سری پر سخن
زبان پر ز گفتارهای کهن
کجا نامهٔ خسروان داشتی
تن و پیکر پهلوان داشتی
به سام نریمان کشیدی نژاد
بسی داشتی رزم رستم به یاد
بگویم کنون آنچ ازو یافتم
سخن را یک اندر دگر بافتم
اگر مانم اندر سپنجی سرای
روان و خرد باشدم رهنمای
سرآرم من این نامهٔ باستان
به گیتی بمانم یکی داستان
به نام جهاندار محمود شاه
ابوالقاسم آن فر دیهیم و گاه
خداوند ایران و نیران و هند
ز فرش جهان شد چو رومی پرند
به بخشش همی گنج بپراگند
به دانایی از گنج نام آگند
بزرگست و چون سالیان بگذرد
ازو گوید آنکس که دارد خرد
ز رزم و ز بزم و ز بخش و شکار
ز دادش جهان شد چو خرم بهار
خنک آنک بیند کلاه ورا
همان بارگاه و سپاه ورا
دو گوش و دو پای من آهو گرفت
تهی دستی و سال نیرو گرفت
ببستم برین گونه بدخواه بخت
بنالم ز بخت بد و سال سخت
شب و روز خوانم همی آفرین
بران دادگر شهریار زمین
همه شهر با من بدین یاورند
جز آنکس که بددین و بدگوهرند
که تا او به تخت کیی برنشست
در کین و دست بدی را ببست
بپیچاند آن را که بیشی کند
وگر چند بیشی ز پیشی کند
ببخشاید آن را که دارد خرد
ز اندازهٔ روز برنگذرد
ازو یادگاری کنم در جهان
که تا هست مردم نگردد نهان
چو لهراسپ بنشست بر تخت داد
به شاهنشهی تاج بر سر نهاد
جهان آفرین را ستایش گرفت
نیایش ورا در فزایش گرفت
چنین گفت کز داور داد و پاک
پر امید باشید و با ترس و باک
نگارندهٔ چرخ گردنده اوست
فرایندهٔ فره بنده اوست
چو دریا و کوه و زمین آفرید
بلند آسمان از برش برکشید
یکی تیز گردان و دیگر بجای
به جنبش ندادش نگارنده پای
چو موی از بر گوی و ما در میان
به رنج تن و آز و سود و زیان
تو شادان دل و مرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز
ز آز و فزونی به یکسو شویم
به نادانی خویش خستو شویم
ازین تاج شاهی و تخت بلند
نجوییم جز داد و آرام و پند
مگر بهرهمان زین سرای سپنج
نیاید همی کین و نفرین و رنج
من از پند کیخسرو افزون کنم
ز دل کینه و آز بیرون کنم
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین مگیرید یاد
مهان جهان آفرین خواندند
ورا شهریار زمین خواندند
گرانمایه لهراسپ آرام یافت
خرد مایه و کام پدرام یافت
از آن پس فرستاد کسها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
ز هر مرز هرکس که دانا بدند
به پیمانش اندر توانا بدند
ز هر کشوری بر گرفتند راه
برفتند پویان به نزدیک شاه
ز دانش چشیدند هر شور و تلخ
ببودند با کام چندی به بلخ
یکی شارسانی برآورد شاه
پر از برزن و کوی و بازارگاه
به هر برزنی جشنگاهی سده
همهگرد بر گردش آتش
کده
یکی آذری ساخت برزین به نام
که با فرخی بود و با برز و کام
چو لهراسپ بنشست بر تخت داد
به شاهنشهی تاج بر سر نهاد
جهان آفرین را ستایش گرفت
نیایش ورا در فزایش گرفت
چنین گفت کز داور داد و پاک
پر امید باشید و با ترس و باک
نگارندهٔ چرخ گردنده اوست
فرایندهٔ فره بنده اوست
چو دریا و کوه و زمین آفرید
بلند آسمان از برش برکشید
یکی تیز گردان و دیگر بجای
به جنبش ندادش نگارنده پای
چو موی از بر گوی و ما در میان
به رنج تن و آز و سود و زیان
تو شادان دل و مرگ چنگال تیز
نشسته چو شیر ژیان پرستیز
ز آز و فزونی به یکسو شویم
به نادانی خویش خستو شویم
ازین تاج شاهی و تخت بلند
نجوییم جز داد و آرام و پند
مگر بهرهمان زین سرای سپنج
نیاید همی کین و نفرین و رنج
من از پند کیخسرو افزون کنم
ز دل کینه و آز بیرون کنم
بسازید و از داد باشید شاد
تن آسان و از کین مگیرید یاد
مهان جهان آفرین خواندند
ورا شهریار زمین خواندند
گرانمایه لهراسپ آرام یافت
خرد مایه و کام پدرام یافت
از آن پس فرستاد کسها به روم
به هند و به چین و به آباد بوم
ز هر مرز هرکس که دانا بدند
به پیمانش اندر توانا بدند
ز هر کشوری بر گرفتند راه
برفتند پویان به نزدیک شاه
ز دانش چشیدند هر شور و تلخ
ببودند با کام چندی به بلخ
یکی شارسانی برآورد شاه
پر از برزن و کوی و بازارگاه
به هر برزنی جشنگاهی سده
همهگرد بر گردش آتش
کده
یکی آذری ساخت برزین به نام
که با فرخی بود و با برز و کام
{{ #شاهنامه_موزیکال}}
<!-- اولین آلبوم موسیقی شاهنامه به صورت موزیکال و موزیک ویدیو و سریال توسط گروه کروک مدیا گروپ تهیه تولید و پیش نمایشهای آن در فضای مجازی در حال انتشار میباشد->
شاهنامه موزیکال توسطkavehkashefi@
گروه #کروک #مدیا گروه با سرپرستی #کاوهکاشفی با ۲۵ جوان آگاه نخبه هنرمند در زمینههای #سینما #تئاتر #فیلمنامه نویسی موسیقی رقص تاریخ هنر مرکزو اساتید نامی و شناخته شده در #شاهنامه_شناسی #تاریخ #باستان #تاریخ شهر #ایرانشهر تاریخ #پادشاهان ایران و #تاریخ #جهان استفاده شده است
این اثر تاریخی و جاویدان و ستاره پرنور جهان ادبیات شاهنامه فردوسی طی ۱۰ سال با زحمات این جوانان به شاهنامه موزیکال منتشر در فضاهای مجازی پیش نمایشهای آن گشته به زودی مصاحبه کامل با این گروه را برای شما انجام میدهیم و در سایت هنرمندان ایران میتوانید آن را مشاهده کنید
آدرس پیش نمایشهای شاهنامه موزی
شاهنامه موزیکال فصل ۶۱ پادشاهی یزدگرد بخش ۲ قسمت دوم CooRooC Media group https://g.co/kgs/NbuPP5vفرستادهٔ نیز چون برق و رعد
فرستاد تازان به نزدیک سعد
یکی نامهای بر حریر سپید
نویسنده بنوشت تابان چو شید
به عنوان بر از پور هرمزد شاه
جهان پهلوان رستم نیک خواه
سوی سعدِ وَقاص جوینده جنگ
جهان کرده بر خویشتن تار و تنگ
سرنامه گفت از جهاندار پاک
بباید که باشیم با بیم و باک
کزویست بر پای گردان سپهر
همه پادشاهیش دادست و مهر
ازو باد بر شهریار آفرین
که زیبای تاجست و تخت و نگین
که دارد به فر اهرمن راببند
خداوند شمشیر و تاج بلند
که او را به باید به یوز و به سگ
که در دشت نخچیر گیرد به تگ
سگ و یوز او بیشتر زان خورد
که شاه آن به چیزی همینشمرد
شما را به دیده درون شرم نیست
ز راه خرد مهر و آزرم نیست
بدان چهره و زاد و آن مهر و خوی
چنین تاج و تخت آمدت آرزوی
جهان گر بر اندازه جویی همی
سخن بر گزافه نگویی همی
سخن گوی مردی برِ ما فرست
جهاندیده و گرد و زیبا فرست
بدان تا بگوید که رای تو چیست
به تخت کیان رهنمای تو کیست
سواری فرستیم نزدیک شاه
بخواهیم ازو هرچ خواهی بخواه
تو جنگ چنان پادشاهی مجوی
که